تاثیر فرش و قالیبافی بر جمعیت و مهاجرت
تاثیر فرش و قالیبافی بر جمعیت و مهاجرت
تاثیر فرش و قالیبافی بر جمعیت و مهاجرت, مبحثی بس عظیم است و کلان. که نیاز به تحقیق اقتصاددانان و جامعه شناسان دارد. هدف از این مقاله خرد, تاثیر ملموس و عوامل اثرگذار از اقشار جامعه بر تولید قالی و مهاجرت از روستاها به شهرهاست.
که معضلی بنام حاشیه نشینی و به تبع آن , تغییر شاخص های اجتماعی و افت فرهنگی شهرها از نتایج این تغییرات میباشد.
در تاریخ ایران معاصر چند مرحله مهاجرت عظیم از روستاها به سمت شهرهای بزرگ داریم. که علل مختلفی دارند. از جمله کاهش باران و خشکسالی در سال 1335 خورشیدی که در تبریز به سال مستمندان مشهور است. که کشاورزان گرسنه به سمت شهرها سرازیر شدند.
و دیگری پس از فرمان تقسیم یا اصلاحات اراضی توسط پهلوی دوم. و عظیم ترین آنها در دوران قبل و بعد از انقلاب 57 و نابسامانی های قانونی و نبود سازمانهای قوی دولتی.
اما سهم فرش از این مهاجرتها متاسفانه دائمی و عمیق هست. و در طول دهه ها ادامه داشت.
علل تاثیر فرش و قالیبافی بر جمعیت و مهاجرت
بحث ما در این مقاله, تاثیر قالیبافی و فرش بر مهاجرت است. و این علل را با محوریت شهر تبریز بررسی میکنیم.
اصلی ترین علت, عامل اقتصادی و سودآوری هست. که بدون اغراق قویترین محرک برای انسان همیشه آزمند میباشد.
در دهه سی و چهل خورشیدی, صاحبان کارگاههای قالیبافی بدنبال کارگران ارزان قیمت هستند. تا هزینه تولید فرش را به حداقل برسانند. کودکان اولین و بهترین گزینه هستند. خصوصا کودکان روستایی.
در جامعه ایران پدرسالاری حاکم است. پدر صاحب بی قید و شرط فرزندان است.
در نبود نظارت و قانون, ستم عادی میشود. و کودکان کالایی بی ارزش. والدین دست کودک پنج ساله را میگیرند و به کارگاهها میبرند.
کودکشان را میفروشند. با این پیام. گوشتش مال شما, استخوانهایش مال من. پیشکی میگرند تا خرج چای و قلیان قهوه خانه هایشان کنند. یا هزینه سفرشان را تامین نمایند.
کارگرانی کودک, ارزان و مطیع. آماده استثمار. والدینی بی سواد .
چگونگی تاثیر
کودکان در شهر تبریز به مدرسه میروند. و آنانکه قالی میبافند در منزل همراه خانواده در منزل فرش میبافند. صاحبان کارخانه ها هدفشان را بر روستاها متمرکز میکنند.
گماشته هایشان را به روستاها میفرستند و با وعده زندگی بهتر و بهشت برین, آنها را به تبریز میکوچانند. تبریز تازه از زلزله و قحطی برخاسته است.
همه جا پر است از قبرستان و زمین خالی و بی صاحب.کارگاهداران این زمینها را غصب مینمایند. خانه های 30 الی 40 متری چوبی میسازندو در هر کدام خانواده ای ده دوازده نفری روستایی را اسکان میدهند.
این آلونک ها به قیمت خدا تومن به روستاییان قولنامه میشود. از فردا همه اعضای خانواده برده ی کارفرما هستند. از سپیده صبح تا بوق سگ در کارگاه فرش میبافند.
غیر از پدر خانواده که در قهوه خانه مینشیند و قلیان میکشد. و مادر که وظیفه افزایش جمعیت خانواده را برعهده دارد. تا کودکی تازه بدنیا بیاورد و به استثمارگران بفروشد.
دربندهای طویل تنگ و تاریک,پیچ در پیچ تشکیل میشود. دو محله عیداناوا و پیشیکلی در منطقه خیابان بهار و دبزج چایچیلار تبریز از معروفترین این مناطق هستند.
ماحصل این روال, مهاجرت و افزایش جمعیت بود.
بیشتر بخوانید. فرش گازوییلی چیست؟
وضع در کارگاهها
پسردایی من, مرحوم حسن شفیع خاطره تلخی از آن دوران که حدود سال 1345 خورشیدی را شامل میشد. آغاز نقل قول
*من کودک بودم و همیشه صبح ها و عصرها میرفتیم سرکوچه تا دختران و پسرانی که پای برهنه روی برف ها میگذشتند و بدن هاشان از زیر لباسهای پاره معلوم بود را , ببینیم.
پوست و استخوان بودند و گویا خون در بدنشان نبود. لباسهای چهار فصلشان یکی بود. فقط میدانستیم که بافنده هستند.در سکوت مثل ارواح میگذشتند .
پایان نقل قول
صاحب کارگاه میرزا یا گماشته ای داشت.
این میرزا وظایف زیادی داشت. دقیقا نقش انتظامات در اردوگاههای کار.
دائم ترکه بدست در کارگاه میچرخید. کودکان تازه وارد را که بیقراری میکردند, با ضربه ترکه ساکت و مطیع مینمود. و همینطور کودکانی که قصد نافرمانی و کم کاری داشتند را تنبیه مینمود.
خط پایانی
فرش در کشور ما تاریخی پر فراز و نشیب دارد. اکنون با حمایتهای دولت قالیبافان تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی قرار دارند. و دولت سهم بزرگی از حق بیمه بافندگان را میپردازد.
این امر بسیار مبارک و مایه بسی دلگرمی برای شاغلین این هنر و صنعت میباشد. و این امید را میدهد که هنر و صنعت قالی روز بروز بالنده تر شود.و ارزش و جایگاه واقعی خود را که بر فراز بلندترین قله هاست, پیدا کند.
تحقیق و نوشتار محمدحسین زعفرانچی
نظرات کاربران