نظر هیتلر درباره فرش دستباف
نظر هیتلر درباره فرش دستباف
نظر هیتلر درباره فرش دستباف و تولید قالی از مسائلی هست که از دیرباز بسیار در مورد آن در بازار فرش تبریز و میان تاجران صحبت میشود.
البته هیچ مستندی برای اثبات این نظریه ارائه نمیشود. ولی من از افراد زیادی در مورد این مطلب شنیدم که همه متفق القول بودند بر صحت این موضوع.
علاقه هیتلر به قالی را , خصوصا قالی ایرانی – میشود از تابلو فرش تبریز که هدیه رضاشاه پهلوی بود و در دفترکار هیتلر بر دیوارنصب بود ,حدس زد.
البته یک قالی نفیس نیز همراه این تابلو جزو هدایا بود.
نظر هیتلر درباره فرش دستباف و تولید آن
نقل است که وقتی هیتلر در آلمان به قدرت رسید, خواهان رشد سریع صنعتی و اقتصادی در همه جوانب بود.و هدفش علاوه بر کسب برتری نظامی و اقتصادی, خودکفایی در همه محصولات و ملزومات بود.
طوریکه آلمان نیاز به وارد کردن هیچ کالایی از هیچ کشور دیگری نداشته باشد.
برای نیل به این منظور, به سفیرانش در همه دنیا دستور داد که از هر کالایی و محصولی که در کشور محل خدمتشان است. نفراتی زبده از آن صنعت به همراه اطلاعات و دستگاههای لازم تهیه, و به المان اعزام گردد.
و با دست و دلبازی فراوان همه امکانات مالی برای جذب افراد متخصص و تهیه دستگاه ها و ارسال به آلمان را در اختیار سفیران گذاشت.
بدین ترتیب زبده های همه مشاغل انتخاب و تطمیع شدند و روانه آلمان گشتند.
سهم ایران
متخصصان دقیق ترازوسازی و کفش , از ایتالیا. ساعت سازان ماهر از سوئیس. کارشناسان تراشکاری از چکسلواکی و الی ماشالله.
سهم ایران در این رویداد, دو قالیباف تبریزی بود که پس از تحقیق سفیر آلمان و اطلاع از نفیسی و مرغوبیت فرش تبریز انتخاب شدند.
این دو دار و دستگاه و بندیل بستند, هر چه لازم بود برداشتند و عزم آلمان کردند. در آلمان همه چیز محیا بود و تدارکات کامل از قبل حاضر بود.
برای هر شغل و صنعتی, مکانی متناسب در نظر گرفته بودند. دو قالیباف ایرانی بساط گستردند و دار قالی برپا داشتند. و شروع بکار نمودند.
نهایت احترام به آنها میشد ,بهترین غذاها را سر موقع میل مینمودند. و در بهترین هتل اقامت میکردند. کسی هم کار بکارشان نداشت که چقدر میبافند.
این دو تصمیم گرفتند که به خودشان سخت نگیرند. همین که گاهی صدای کوبه از کارگاهشان بگوش برسد , برایشان کافی بود.
در کل بافت قالی خیلی اهسته پبش میرود. چه رسد به اینها که کمتر از حد هم کار میکردندو به تن پروری مشغول بودند.
روز بازدید
شش ماه از آغاز کار صنعتگران میگذشت. که بدون اطلاع قبلی هیتلر و همراهان برای بازدید آمدند.کفاش چندین جغت از دهها مدل کفش حاضر داشت.
ساعت ساز, مدلهای دیواری و لب طاقی حاضر داشت و درحال اتمام ساعت مچی بود. صنعتگر تراش, در حال اتمام تکمیل ساخت دستگاهی به بزرگی یک اتاق بود.
خلاصه همه شبانه روز کار کردند , تا لیاقت خود را اثبات کنند.
وقتی هیتلر برای بازدید فرش آمد, چیزی جز یک دار.با چله های خالی و دو نفر که با پیژامه و کلاه پشمی روی تخته بند. نشسته و در حال گره زدن به فرش بودند. ندید.
وقتی توضیح میخواهد, فرشبافان توضیح میدادند و مترجم ترجمه میکرد. وقتی هیتلر ماحصل شش ماه کار را دید و شنید که چند سال دیگر وقت لازم هست که این فرش تمام شود,مدتی با لبخند فرش, دار قالی و فرشبافان را برانداز کرد.
سپس دستور داد که سربازان دار قالی را همراه با ریس و پشم و همه ابزار به محوطه بیرون بردند و نفت رویش ریختند و اتش زدند.
وگفت .ما این کالا را وارد میکنیم. این مقدار زمان و هزینه برای تولید این محصول برای ما نمیصرفد.
و دستور داد حساب کتاب و همه هزینه قالی در حالت اتمام را بطور تمام و کمال به فرشبافان پرداختند. و آنها را به ایران بازگرداندند.
گاهی به طنز برخی میگفتند که هیتلر عصبانی شد و دستور داد که بافندگان را نیز همراه با دستگاه قالی بسوزانند, که همراهانش منصرفش کردند.
البته در پایان دوباره لازم بذکر است که هیچ مدرک مستندی برای تایید این مطلب وجود ندارد.
تحقیق و نوشتار محمدحسین زعفرانچی
سلام
خیلی عالی بود.منم بارها همین مطلب رو شنیدم و دنبال مرجع میگشتم.
با سپاس