نقد پیرمرد و دریا ارنست همینگوی
نقد پیرمرد و دریا ارنست همینگوی
این رمان شاید یکی از خاکستری ترین رمانهایی باشد که میخوانید. و مطمئن باشید اگر بدون پیش زمینه فکری و آشنایی با همینگوی ، یا شهرت این کتاب، آنرا بخوانید، داستانی بیهوده به نظر میرسد.
داستانی که حدس خواهید زد که یک آماتور یا یک دانشجو با بی حوصله گی تمام نوشته است. برای رفع تکلیف. ولی این کتاب چنان تقدیس شده است که جرات نخواهید کرد که سخنی در هجو آن بر زبان بیاورید. زیرا درجا متهم به نفهمی و بیسوادی و بی کلاسی میشوید.
من این کتاب را در نوجوانی خواندم. دوستش نداشتم.
نتوانستم با هیچکدام از عناصر داستان رابطه برقرار کنم. یا همزاد پنداری کنم. با زحمت فراوان آنرا تمام کردم.با حس کسالت بیش از حد.
شاهکار!!!!!
اگر این شاهکار است خلق شاهکار چه اندازه آسان است.
کتاب پیرمرد و دریا را به دوستم دادم. کسی که باهم یک کتاب را مطالعه میکردیم و سپس تبادل نظر میکردیم. گفتم بخواند و بگوید چه چیزی از کتاب کسب کرد و دستگیرش شد.
فردا کتاب را که آورد نظرش را پرسیدم.شروع کرد به تعریف و تمجید. و نقاط اوج رمان.
وفتی سخنانش تمام شد، نگاهی پرسشگر به من انداخت.
من گفتم. من هیچی از کتاب نفهمیدم. دوستش نداشتم. گفتم یکی از بی معنی ترین کتابهای مشهوری هست که خوانده ام.
دوستم بلافاصله نفس راحتی کشید و اضافه کرد که منم کاملا باتو موافقم. این تعریف ها را کردم چون پنداشتم که من هیچ چیز از رمان نفهمیدم و تو قطعا چیزهای زیادی از این شاهکار کسب کردی.
ولی اینک متوجه شدم که تو هم با من هم عقیده ای.
نقد پیرمرد و دریا ارنست همینگوی
با برادر بزرگم مطرح کردم. چیزهای زیادی نتوانست بر آنچه من از رمان کسب کرده بودم، بیفزاید. با خود اندیشیدم که شاید در سنی نیستم که بتوانم درک کنم.
سال دیگر باز آنرا خواندم. تهی تر از قبل به نظرم آمد.
چندین بار دوباره خواندم. اکنون که این مقاله نگارش میشود، 52 سال دارم. دهها بار پیرمرد و دریا را خوانده ام، بازم نظرم همانست که وقتی برای بار اول با ذوق و شوق آنرا خواندم.
شاید برای زمان خودش رمانی بوده. ولی در تعریف هنر این جمله را بوضوح داریم که هنر تاریخ مصرف ندارد. هر جمله ای ، هر شعری و هر نوشته باید در هر زمان قدرتمند و گویا باشد.
رمان باید جدای از شخصیت نویسنده مورد نقد قرار بگیرد. یعنی مشک آنست که ببوید.
در اکثر نقدها همه سعی می کنند با بررسی شخصیت همینگوی، پیرمرد و دریا را نقد کنند. برخی عیسی مسیح را داخل قایق می کنند. و برخی کودکی همینگوی را داخل شخصیت پسرک می گنجانند.
که همه تلاشی بیهوده به نظر میرسد برای ارزش دهی به یک اثر کم مایه.
و هیچ چیز یک اثر کم توان را نجات نخواهد داد. حتی مسیح و صلیبش و یا پایان درام زندگی ارنست با یک اسلحه دولول محبوبش!
قصد نداریم در این مقاله ارنست را با هیچ نویسنده دیگری مقایسه کنیم. که صد البته مقایسه هرگز نمیتواند کمکی برای ارزش گذاری یک اثر هنری بکند.
بلکه بجای خط دهی به فهم رمان، آنرا بیشتر به کلافی سردرگم سوق میدهد. و آغازگر نبردی بی پایان با جملاتی از هر رمان و نویسنده باهم میگردد.
یک شاهکار نیازی به نقد ندارد.
برخی پیرمرد و دریا را به خاطر استفامت پیرمرد می ستایند. و آنرا به منظور ارنست همینگوی برای انتقال استقامت انسان در برابر مشکلات زندگی ، منسوب می کنند.
استقامت یک پیرمرد ماهیگیر بدشانس، در برابر طبیعت!
براستی معتقدان به این نظریه گویا همچون شازده کوچولو از سیاره ای دیگر آمدند.
یا در رختخواب خود نشسته و از فراز آسمانخراش و نزدیک خدا به پایین مینگرند و با خود می گویند. هر یک از موجودات ذلیل پایین به دلیل گناهی که کردند، در پایین برای لقمه نانی در خاک و خل میغلتند.
راستی چه دید ابلهانه ای!
اگر ارنست میخواست استقامت انسان را نشان دهد، باید آنرا نه در برابر طبیعت، بلکه در برابر انسانهای دیگر به نمایش میگذاشت.
اینجا مفهوم ظلم و تحمل برجسته میگردد. شاید دریا نامهربان شد و هشتاد و چند روز ماهی به پیرمرد نداد. تحملش خیلی آسان است.
شاید لذت بخش هم هست. وقتی وسعت بیکرانی همچون دریا انسان را به مبارزه می طلبد.
ولی وقتی در جامعه و تمدن، انسانی بر تو سخت میگیرد، ظلم مطرح میشود.
اینجا نمیشود بسادگی تحمل کرد. و بار آن را بر دوش کشید. زیرا اینجا همنوعی حق تو را پایمال می کند. نه طبیعت که راحت میشود آنرا به تقدیر نسبت داد و تحمل کرد.
خلاصه نقد پیرمرد و دریا ارنست همینگوی
وقتی شعری را میخوانیم، دستی قلبمان را لمس میکند. اشک بر چشمانمان حلقه میبندد. یا آهی محبوس از سینه رها میشود.
شاید معنی کلمه ای را ندانیم. و برای معنی آن سراغ واژه نامه برویم، ولی معنی شعر هرگز نیاز به واژه نامه ندارد.
البته شعر خوب.
شاید شاعری را میشناسید که دیوانی قطور دارد، ولی دو غزل یا قصیده آن واقعا شعر است. و در مقابل شاعری که تمام کلمه کلمه ی نظم و نثرش همچون یاقوتی درخشان می درخشد.
رمان و داستان نیز این چنین است. باید پس از خوانش کتابی قوی، چند تغییر کوچک ناخواسته در روحمان صورت پذیرد.
و تاثیرش تا پایان یاد و هوش، ماندگار گردد. متاسفانه کتاب پیرمرد و دریا با همه گردو خاک های اطرافش، این چنین اثری بر ذهن نمیگذارد.
بیشتر بخوانید
نظرات کاربران